محمد فرج پور باسمنجی
گسیختگی و عقب ماندگی ایران زمانی آغاز شد که آموزش و پرورش رارها کردیم.

گسیختگی و عقب ماندگی ایران زمانی آغاز شد که آموزش و پرورش رارها کردیم.
●۱۶ سال کودکان را به آموزش وپرورش سپردیم عاجز از یاد دادن زبان انگلیسی و عاجزتر از آن ناکامی در تربیت و اخلاقیات و خودشکوفایی دانش آموزان
■ ایران پیشرفته را از مدارس باید دنبال کنیم.
■باید ایده بابا نان و آب دادرا به سهیم شدن در رشد و رفاه جامعه بشری ترمیم دهیم.
●یکی از راههای نجات آموزش و پرورش و دانشگاههای ما بایدقطع کلی هر نوع سهمیه و امتیاز و تبعیض ناروای کنونی در ارتقا به تمام مقاطع تحصیلی باشد.
●●●●●●●●●●وقتی افلاطون و ارسطو در یونان باستان که مهد تمدن غرب بود گفتند: پرورش بدن باید از کودکی آِغاز شود و آموزش و پرورش اگر به حد کمال فراهم شود نهاد انسان را سامان می دهد وبه کامل شدن و خود شکوفایی انسان و جامعه ای مترقی منجر میشود.غرب با فیلسوفان و انسان شناسان و علمای اجتماعی راه خود را شناخت.و پایه هر نوع جهش و ترقی و پیشرفت را آموزش قرار داد.نهادهای آموزشی قویی را بنیان نهاد .علم و دانش را پایه جهش دانست آمورگاران زبده و آموزش دیده را به میدان کشاند و پایه توسعه غرب از همین جا آغاز شد. در ایران نیز بزرگانی همچون خواجه نصیر الدین
که آنهم در شهر تاریخی مراغه نبوغش را بروز داد معتقد بودند باید یقه کودک را از همان پا گرفتن در دست گرفت.تعلیم داد و آموزش و مهارت پذیری و کار و تلاش و فرهنگ وهنر را در آنان نهادینه کرد تا از مشکلات زندگی و جامعه نهراسند و راه گریز پیش نگیرند و تدبیر و چاره اندیشی برای خود و جامعه خویش را پیش گیرند و رفاه و بهتر زیستن را در آینده برای خود و همنوعان شکل دهند. همان مرامی که امروز پایه و فلسفه آموزش و پرورش ملل توسعه ی
یافته حساب میشود.واقعیت این است که
آموزش و پرورش رکن اساسی توسعه هر کشوری است که میخواهد آزاد و آباد باشد.سازمانهای معتبر جهانی از جمله یونسکو اعلام می کنند ۷۱ درصد ثروت ملل توسعه یافته منابع انسانی آموزش دیده و متخصص است.مدرسه خاستگاه سربازان فداکار،مبتکران و نوآوران؛کارآفرینان و آینده سازان است.و پایه اقتدار هر کشور نیروی انسانی آموزش دیده حرفه ای و کیفی است.
کشورهای پیشرفته را که پیشتر به ریشه های تاریخی آن در حوزه آموزش نقیبی انداختیم می بینیم در آموزش هیچ شوخی ندارند هرکس خوب بخواند یاد بگیرد بفهمد ترقی می کند.سهمیه و تبعیض در آموزش از مقطع ابتدایی تا پسا دکتری معنا و مفهوم ندارد.
معتقدند اگر کسانی بدون یاد گیری علم و تجربه پله های ترقی را طی کنند کشور روی خوش را نخواهد دید.ساختمانها با مهندسان بیسواد در اثر کوچکترین زلزله فرو می ریزند.بیماران در بیمارستانها با پزشکان کم سواد و بیسواد از بین خواهند رفت. سدها درست ساخته نمیشود.وکلا دفاع قانونی نمی کنند. زیرساخت ها استاندارد ساخته نخواهد شد در دانشگاهها دانشجویان واقعی آموزش و تربیت نخواهند دید پس با تبعیض و افت در آموزش نیروی انسانی و بکار گیری منابع انسانی و گماشتن در جایگاهها و مناصب بدون علم و تجربه و تخصص واویلا خواهد بود.
در بلاد پیشرفته کیفیت آموزش بالاو تجهیزات و وسایل کمک آموزشی در تمام مدارس چه دولتی و چه خصوصی آماده و فراهم است.معلمان همه آموزش دیده و تربیت شده دانشگاهها و مراکز تربیت معلم و آماده اند و هر معلمی تخصص درس تدریسی را کاملا دارد.در مدارس که مجهزند در کنارشان سالن های ورزشی ؛مطالعه و کتابخانه و حتی مکانهای تفریحی و سرگرمی ساخته شده وصبحانه و غذای گرم آماده صرف دانش آموزان است.همه برای ارتقا آموزش تلاش می کنند. ورود نونهالان به مدارس مثل مدارس ما با 《بابا نان داد و آب داد》 شروع نمیشود.بلکه برای نوآوری و خودباوری نونهالان این جملات طنین انداز است.
《من میخواهم جهان را بسازم.من کار آفرین خواهم بود.من برای کشورم سربازی فداکار خواهم بود.من برای آبادی و آزادی کشورم شبانه روز تلاش خواهم کرد.من و دوستانم کشورمان را اول جهان خواهیم کرد.. ما ساختن کشورمان را بهتر و آگاهتر از والدین مان پی خواهیم گرفت.ما برای رفاه جامعه بشری یاد می گیرییم.توانمند میشویم.و توانمند خواهیم ساخت》
در ایران که محمد علی فروغی در پهلوی اول حدود ۱۰۰ سال پیش آموزش و پرورش نوین را بنیان نهاد به آموزش و تربیت بها داده می شد.مدارس یکی پس از دیگری در هر آبادی و شهری
گشایش می یافتند.دانشگاهها ساخته میشدند. تحصیل در مدارس و دانشگاهها رایگان بود.خشکبارو آجیل و مواد غذایی مقوی و میوه دانش آموزان و دانشجویان میل می کردند. دانشسرای عالی معلمان شکل می گرفتند..حقوق معلمان در اشل های بالا پرداخت میشد.مادران دختر دار آرزوی دامادی معلمان را داشتند.
ارزشیابی با متدهای جهانی آموزش توام شده بود.در دهه ۵۰ دولت برای بهره گیری از توان مردم دست به راه اندازی مدارس و دانشگاههای ملی زد.آخرین متدها و روش های آموزشی در مدارس و دانشگاهها بکار گرفته میشد.و تحصیل در مدارس ملی با آخرین کیفیت آرزوی خانواده ها بود.پس از انقلاب شورای عالی انقلاب فرهنگی به استناد اصل ۳۰ قانون اساسی جدید مدارس ملی را دولتی اعلام کرد و تحصیل از اول مقطع ابتدایی تا پایان تحصیلات دانشگاهی را برای فرزندان ایران رایگان نمود.کشور در گیر جنگ نابرابر شده بود.
و تمام توان کشور مصروف دفع تجاوز حزب بعثی عراق و سایر دول مسلمان و غیر مسلمان شده بود.از همین سالها با بی توجهی به رکن مهم توسعه کشور یعنی آموزش و پرورش مواجه شدیم.و با پایان جنگ با لابی گری بخشی از بدنه آموزش و پرورش وتاجران آموزش و کنکور سازان و بهره وران آن و مجلس وقت طرح ایجاد مدارس موسوم به غیر انتفاعی کلید خورد.طراحان با لابی گری و چانه زنی برخی نمایندگان طرح را برای تصویب به مجلس بردنددر تیرماه ۱۳۶۷ ه.ش پس از چند جلسه طرح در مجلس اکثر نمایندگان با این طرح مخالفت کردند که توجیه آنها درست بود.مخالفان می گفتند باید تعلیم و تربیت دست دولت باشد تا مدارس طبقاتی شکل نگیرند.دارا و ندارا در کنار هم آموزش ببینند.تبعیض در آموزش و خدمات آموزشی دانش آموزان را عقده ای ببار نیاورد.نمره های مفت در مدارس جولان ندهند.به اصل قانون اساسی که آموزش در مدارس و دانشگاهها را مجانی اعلام می کند خدشه وارد نشود. با این وصف
کارشناسان علم مدیریت میگویند:داشتن عملکرد برتر، داشتن قابلیتهای زیاد و مهارت کمیاب میتواند به ارزشآفرینی در کسب و کار منجر شود و اگر ما آموزش کیفی و استاندارد داشته باشیم میتوانیم نخبگان زیادی را پرورش دهیم چرا که افراد مستعد و باهوش شامهی تیزی برای یادگیری و انجام کارهای خوب و اشتهای سیری ناپذیری برای آموختن، تجربه اندوزی و کار کردن دارند.
افراد مستعد و نخبه نیازهای متنوع دارند و اکثر کارآفرینیها و نوآوریها در کسب و کارهای اقتصادی و خدماتی توسط اینها صورت میگیرد. در واقع مستعدان افرادی مطلع، متوقع، سختکوشاند و امروزه اکثر بنگاههای اقتصادی و شرکتهای چند ملیتی و حتی کشورهای پیشرفته دنبال این افراد میگردند. وقتی کشوری مثل آمریکا یا کانادا امکانات وسیع علمی، تحقیقاتی، رفاهی و مالی را در اختیار افراد مستعد میگذارد فائق آمدن بر چالشهای رقابتی فزاینده در این دنیای پر تلاطم و اثربخشی و بالا بردن راندمان تولید و خدمات و حرکت به سمت نوآوری و خلاقیت و حذف رقبا را دنبال میکنند. امروزه در بنگاهها و سازمانهای بزرگ، بخشی از استراتژی و بودجه سازمان به این بخش اختصاص مییابد استعدادیابی و جانشین پروری، توسعه، تشخیص، ارزیابی و نگهداشت استعدادها ،از برنامههای مدیریت استراتژیک در حوزه منابع انسانیست و در ۵۰ سال اخیرچنین سازمانها و بنگاهها پستهای کلیدی را به افرادی مستعد که شایستگیهای فنی و مهارتی و ارتباطی و اداری و انسانی دارند سپردهاند و رمز و راز توسعه یافتگی آنها همین مدیریت استعدادیابی و توجه به نخبگان است و آنها دریافتهاند که اثرگذاری افراد مستعد و نخبه در تولید و گسترش علم و فناوری با اتکا به هوش و خلاقیت و مهارتهای فنی موجب سبقت در رقابتهای امروزی در حوزه صنعت، اقتصاد، فرهنگ و کسب و کارهای جدید است.
توجه به علم مدیریت منابع انسانی میتواند یک کشور یا یک سازمان را به اوج برساند و سرمایه انسانی نشاندهنده حجم دانش، مهارت فنی، خلاقیت و تجربه است. بیشترین سهم ارزش اقتصاد جهانی، سرمایه انسانی است که طبق برآوردهای بانک جهانی و مؤسسات بینالمللی پژوهش در حوزه اقتصاد، ۷۱ درصد ثروت کشورهای توسعه یافته را منابع انسانی تشکیل میدهند و در همین راستا حسابداری منابع انسانی تلاش میکند تا مقدار ارزش یک فرد متخصص و با استعداد را در سازمان و بنگاه کمی کند و در واقع سرمایه انسانی، سرمایهی اصلی به حساب میآید.
اگر به مقایسهی پارادایمهای سازمانی هزاره سوم نگاهی کنیم میبینیم خلق مستمر مزیت و همکاری، رقابتجویی، تشکیل ائتلافها و اتحادیههای استراتژیک، اقدامهای مجازی، رقابت، کارآفرینی و نوآوری، توجه به صادرات و بازارهای بینالمللی، انعطافپذیری، استعدادیابی، اعتماد و مسئولیتپذیری همه و همه در هزاره سوم سرلوحه برنامههای سازمانها و بنگاههای اقتصادی و حتی کشور هاست. عقب ماندگی کشورهای نظیر ایران سرسری کردن اموزشها، حرفهها و فنون علم و دانش در مدارس و دانشگاهها را میتوان عنوان کرد به طوری که زمینگیر شدن سازمان عریض و طویل آموزش و پرورش را امروزه با چشمان خود میبینیم که در ۱۶ سال آموزش پیشدبستانی، دبستانی تا اخذ دیپلم توان آموزش زبان انگلیسی را به دانشآموزان ندارد و حتی این سازمان در یاد دادن فرایض دینی از جمله نماز در این ۱۶ سال که خانوادهها بچههای خود را به آموزش و پرورش میسپارند ناتوان است.
در حالیکه در کشورهای پیشرفته آموزش و پرورش پایه و اساس توسعه هر کشور است و سرمایهگذاری کلان ملی و توجه عموم سیاستمداران و برنامهریزان آموزشی به آموزش و پرورش قابل توجه است.
متاسفانه سالانه شاهد مهاجرت سیلآسای نخبگان و دانشآموختگان ممتاز دانشگاهی ایران به کشورهای غربی هستیم.نهادها، سازمانها و بنگاههای اقتصادی در ایران توان جذب و نگهداری و حفظ نخبگان و افراد مستعد را ندارد و ساختار سازمان و شرکت در این مقوله بسیار ضعیف است و تشکیلات سازمان ها،شرکت ها و نهاد های مربوطه در ضعف نظام آموزشی و دانشگاهی و عدم توجه به مهارت آموزشی و یادگیری فنون، گسست بین حکمرانان و روشنفکران، نبود ارتباط بین صنعت و دانشگاه، بها ندادن به شایستگیهای فردی و فنی و مهارت، نبود ارتباطات مناسب بینالمللی همه و همه به عقبماندگی ما منجر شده است.
نظام تصمیمگیری با اسلوب خرد جمعی و عقلانیت، باز شدن فضاهای نقادی و تضارب آراء و اندیشهها در رسانههای جمعی، سربرآوردن رادیو و تلویزیونهای خصوصی، توسعه رشتههای دانش محور و… توجه به رشتههای مدیریتی، استعدادیابی و توانمندسازی، پیریزی نظام آموزشی مبتنی بر یادگیری، پژوهش و نوآوری و کارآفرینی، ارتباطات گسترده علمی و بینالمللی و کاستن از تنشهای سیاسی در منطقه و توجه به ابعاد توسعه جمعی کار کردن، توجه به اعتماد و مشارکت عموم همه و همه از راههای برون رفت از این نابسامانیها و توسعه نیافتگی هاست. وقتی سیاستهای گلاستنوست و پروستریکای میخائیل گورباچف نظام کمونیستی را به شکست انجامید گورباچف گفت: باید انسان در محور اصلی قرار گیرد. یادگیری، کار، کوشش، تلاش و اثربخشی باید در سر لوحه امور ما قرار گیرد و وقتی خداوند میفرماید انسان بدون تلاش و کوشش به جایی نمیرسد، با این حال چرا در دهههای اخیر ما ملتی تنبل و بیکار شدهایم و میزان کار و تلاش در کشورهای توسعه یافته ۱۰ ساعت و در کشور ما یک ساعت گزارش میشود. این دلیلی بر عقب ماندگی ما نیست!؟
در کنار این ها، تحرک عمومی برای کار و تلاش، توجه به صادرات و شفافسازی و اخذ مالیات صحیح و اهتمام به گسترش گردشگری، شکلدهی به دانشگاههای کارآفرین، جذب سرمایهگذاری خارجی، انتقال بخشی از سرمایههای ۲ هزار میلیارد دلاری ایرانیان مقیم خارج کشور و جلوگیری از صدور مواد خام نفتی و معدنی و فرآوری آنها و بالا بردن ارزش افزوده همه و همه با اتکا به نیروی آموزش دیدهی کیفی و متخصص میتواند به توسعه یافتگی کشورمان کمک شایان نماید. و پایه همه این ابتکارات و نوآوری ها و منابع انسانی متخصص و کارا را باید در مدارس جستجو کنیم که متاسفانه مدارس را به حال خود رها کرده ایم و فعالیت نزدیک به ۲۳ نوع مدرسه در ایران علاوه بر افت آموزشی و شکل گیری مدارس طبقاتی بدلیل ضعف ساختارها و نگاه سود آور و نفع شخصی ،سود اجتماعی
و عمومی فراگیر و شکوفایی زیر ساخت های توسعه را چندان شاهد نیستیم.
✍🏻 محمد فرج پور باسمنجی
برچسب ها :آموزش و پرورش
- نظرات ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط مدیران سایت منتشر خواهد شد.
- نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
- نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد شد.
ارسال نظر شما
مجموع نظرات : 0 در انتظار بررسی : 0 انتشار یافته : ۰